نقد و بررسی X-MEN: FIRST CLASS

چه فیلمی را ببینید؟
 

نقد و بررسی Matt's X-Men: First Class با بازی جیمز مک آووی، مایکل فاسبندر، ژانویه جونز و کوین بیکن.

چقدر از فیلم های ابرقهرمانی انتظار داریم؟ آیا از آنها می خواهیم که وفادار باشند؟ آیا ما از آنها می خواهیم که سنگ تر باشند تا بتوانیم استدلال کنیم که آنها بالغ تر و در نتیجه بهتر هستند؟ یا از ما می خواهیم که سرگرمی های یکبار مصرف و سرگرم کننده باشند؟ این پاسخ احتمالاً به ویژگی بستگی دارد، اگرچه لحن و داستان معروف ترین کمیک های ابرقهرمانی در طول سال ها به قدری متفاوت بوده است که هیچ پاسخ واحدی وجود ندارد. با در نظر گرفتن این موضوع، متیو وان X-Men: First Class مسیر خودش را می‌سازد، نه فقط از نظر مردان ایکس فرنچایز، اما در ژانر ابرقهرمانی. فیلم شیک و هیجان انگیز است، اما همچنین تیره تر، شدیدتر و برای آن بهتر است.

اولین کلاس پیش درآمدی است که ما را به ریشه های نه تنها برمی گرداند مردان ایکس ، اما بین بنیانگذاران آن چارلز خاویر با نام مستعار «پروفسور ایکس» (جیمز مک آووی) و اریک لنشر با نام مستعار «مگنتو» (مایکل فاسبندر). ما شاهد هستیم که هر دو مرد ذاتاً جهش یافته هستند (خاویر تله پات و لنشر استاد مغناطیس)، اما نگرش آنها نسبت به انسان بر اساس پرورش آنها است. خاویر در عمارتی در وستچستر نیویورک بزرگ می شود و دوستی اولیه با ریون دارکلم جوان با نام مستعار 'میستیک' (جنیفر لارنس) برقرار می کند. در اروپا، اریک در یک اردوگاه کار اجباری نازی‌ها قرار می‌گیرد، جایی که مجبور می‌شود تحت نظارت یک افسر ظالم (کوین بیکن) قدرت خود را توسعه دهد.

بهترین فیلم های آمازون پرایم مه 2020

سپس به جلو می رویم و چارلز با نشان دادن دانش خود در مورد جهش ها به جوجه ها می زند (یک کلاغ حسود در کنارش) در حالی که اریک در حال تعقیب شکنجه گران نازی خود است. در حالی که ممکن است یک فیلمنامه ضعیف‌تر ملاقات بین چارلز و اریک را عجله کرده باشد، فیلم آنها را در اکثر قسمت اول از هم دور نگه می‌دارد. این یک حرکت هوشمندانه است زیرا به ما فرصتی می دهد تا شخصیت های فردی را بهتر بشناسیم و آنها تا چه حد عمیقاً به نظرات خود در مورد روابط جهش یافته-انسان اعتقاد دارند. این دو در نهایت به طور سرسام آوری کنار هم قرار می گیرند و چارلز استخدام می شود تا سباستین شاو (بیکن) را که گروه جهش یافته خود را دارد-اما فراست (ژانویه جونز)، تله پورت کننده آزازل (جیسون فلمینگ) و گردباد، ریپتاید (آلکس) را شکار کند. )—و در نگاه اول به عنوان جاسوس کمونیست کار می کند. در پاسخ، چارلز و اریک با مامور سیا، مویرا مک تاگرت (رز برن) تیمی تشکیل می دهند و تیم جهش یافته خود را تشکیل می دهند تا با شاو مبارزه کنند و نقشه نهایی او را متوقف کنند: غرق کردن جهان در یک آخرالزمان هسته ای.

چرا شاو می خواهد جهان را بمباران هسته ای کند؟ زیرا او معتقد است که جهش‌یافته‌ها زنده می‌مانند و سپس با رهبرشان شاو بر سیاره حکومت خواهند کرد. این یک نقشه احمقانه است، اما متقاعد کننده است که شاو این کار را انجام می دهد، زیرا او به اندازه کافی مغرور است که باور می کند هر جهش یافته با او موافق است و کسانی که این کار را نمی کنند از ترس خم می شوند. او همچنین به عنوان یک شرور کار می کند زیرا قدرت او تقریبا غیرقابل توقف است (او انرژی را جذب می کند و سپس آن را تخلیه می کند) و به دلیل اینکه بیکن کاملاً وحشتناک است. او قبلاً نقش تبهکاران را بازی کرده است، اما این او در بهترین حالت بدخواهانه خود است.

طرح شاو تقریباً دقیقاً مشابه نقشه اول مگنیتو است مردان ایکس (اما با نابودی هسته ای به جای نابودی ژنتیکی). این که اریک عقاید دشمن فانی خود را به اشتراک می‌گذارد و در نهایت نقشه‌اش را می‌گیرد، یک اتفاق جالب است. و اولین کلاس پر از این پیچش های باحال است فیلم به سادگی نمی گوید 'چارلز = خوب، اریک = شر'. مخاطب مجبور است در اعتقادات این دو مرد تجدید نظر کند. به نظر نمی رسد که ایمان چارلز در انسانیت باشد، بلکه جشنی است که جهش یافته ها می توانند 'مردان بهتر' باشند. این بخشی از نه تنها ساده لوحی بلکه غرور حیرت انگیز اوست. این اشتباه نیست که آخرین کاری که چارلز در فیلم انجام می دهد، پنهان کاری، حمایتی و در نهایت بی اثر است.

در مقابل، فاسبندر پیوسته ما را به سمت کاریزمای بد اریک می کشاند. ما نباید با روش ها و نفرت او نسبت به انسان ها طرف شویم، اما او خیلی باحال است. مک آووی مانند اکثر بازیگران کار فوق العاده ای انجام می دهد، اما این فیلم واقعاً متعلق به فاسبندر است. اینجاست که او به یک ستاره A-list تبدیل می‌شود و بینندگان برای دیدن فیلم‌های قبلی‌اش هجوم می‌آورند (شروع با گرسنگی !). او هر طرف مگنتو را بازی می کند و صادقانه بازی می کند. ما کاملاً به عصبانیت، درد، دوری او و مهمتر از همه، ناتوانی او در بخشش انسان ها اعتقاد داریم. از آنجایی که داستان بسیار مدیون فیلم های جاسوسی و سبک دهه 1960 آنها است، تقریباً به نظر می رسد که اریک و چارلز دو طرف جیمز باند هستند. اریک تبدیل به الاغ وحشی می شود که از مجوز برای کشتن به نفع خود استفاده می کند، در حالی که چارلز می شود مرد متینی که «تکان داده نمی شود».

آیا دنباله ای برای جوکر وجود خواهد داشت؟

اما آنقدر اعتماد به کارگردانی وجود دارد که فیلم هرگز شبیه تقلید نیست. وان قلب یک درام جدی جنگ سرد را می گیرد و ماهرانه آن را با لحن بزرگتر از زندگی داستان های ابرقهرمانی ترکیب می کند. X-Men: First Class هرگز از اینکه یک فیلم ابرقهرمانی است خجالت نمی‌کشد، اما هرگز نیازی به بازی در ژانر یا انتظارات مخاطب احساس نمی‌کند. فیلم‌های کمی هستند که می‌توانند بین وحشیگری و تاریکی خشونت فیلم با شادی، طنز و سرگرمی جهش‌یافته‌ها که قدرت‌هایشان را کشف می‌کنند و یاد می‌گیرند، تعادل ایجاد کنند. وقتی می‌بینیم جهش‌یافته‌های جوان از مهمانی خارج می‌شوند و اسم رمزشان را اعلام می‌کنند تا مورد حمله شاو و جهش‌یافته‌های قاتل او قرار بگیرند، تغییر باید آنقدر ناگهانی باشد که ما را از فیلم بیرون کند، اما اعتقاد کامل وان و کنترل کامل ما را به خود جذب می‌کند. که در.

همین است X-Men: First Class : دسته ای از عناصر متفاوت که نباید کار کنند، اما کار می کنند. درام شخصیتی سنگین بین دو دوست که محکوم به دشمن شدن هستند که در کنار نوجوانان پرواز و نوجوانان آبی بازی می شود، نباید کارساز باشد، اما این کار را می کند. کنار هم قرار دادن یک داستان جاسوسی شیک با روایت های جذاب دوران بلوغ نباید کارساز باشد، اما این کار را می کند. دلیل کارآمدی آن این است که هر کس همه چیز را در اوج بازی خود بازی می کند. چند حلقه ضعیف در بازیگران وجود دارد (زوئه کراویتز، کالب لندری جونز)، اما تقریباً همه قهرمانان دارای قوس های شخصیتی قوی هستند. فیلمبرداری چشم نواز است، موسیقی هنری جکمن با موسیقی جان اوتمن برای X2 به عنوان بهترین در این سری، و ادی همیلتون و لی اسمیت کار ویرایش عالی است.

فیلم بدون مشکل نیست این مجموعه همچنان به ضعف خود در ساختن سرسپردگان چیزی بیش از قدرت های ترسناک وابسته به شخصیت های بی نام ادامه می دهد (مطمئن نیستم که «Riptide» حتی به عنوان «Riptide» به جز در تیتراژ نام برده شود). فیلمنامه، در حالی که تمام تلاش خود را برای استفاده از ترس های جنگ سرد انجام می دهد، از اظهار نظر در مورد ادغام نژادی به نفع اظهار نظر مجدد درباره تبعیض همجنس گرایان اجتناب می کند. این برای فیلم‌هایی که در دوران مدرن اتفاق می‌افتند خوب است، اما احساس سنگینی می‌کند و نظارت داستان بر سیاست‌های نژادی را برجسته می‌کند. وقتی صحبت از نژاد شد، بزرگترین مشکل من با فیلم زمانی است که [اسپویلر، برای خواندن به آن ورق بزنید]:داروین برای نجات گروه خود را قربانی می کند. برای فیلمی که آنقدر مصمم است که شانس بیاورد، کلیشه ای خسته کننده است که ارزش این فیلم را ندارد.

در نیمه اول دهه 2000، زمانی که مشخص شد برایان سینگر قرار نیست قسمت سوم را کارگردانی کند. مردان ایکس فیلم، وان به گرفتن صندلی کارگردانی نزدیک شده بود آخرین ایستاده . سپس از هم پاشید، اما او بازگشته و مسلما بهترین فیلم این فرنچایز را ارائه کرده است. X2 جایگاه ویژه‌ای در قلب من دارد، اما برای جاه‌طلبی محض، خطراتی که می‌خواهد بپذیرد، و اعتماد به نفس کامل و سبکی که دارد، X-Men: First Class بهترین است مردان ایکس فیلمی که تا به امروز و یکی از بهترین فیلم هایی که امسال دیده ام.

رتبه: الف-