مارجا لوئیس رایان، مجری برنامه «The L Word: Generation Q» در مورد تکامل سریال
- دسته: مصاحبه
«The L Word: Generation Q» یکشنبهها شبها در Showtime پخش میشود.

از مجری برنامه/تهیه کننده اجرایی مارجا-لوئیس رایان ، سریال Showtime کلمه L: نسل Q ، دنباله سریال پیشگامانه ای که در سال 2004 عرضه شد، همچنان زندگی بت پورتر را دنبال می کند. جنیفر بیلز آلیس پیزسکی ( لیشا هیلی ) و شین مک کاچون ( کاترین مونیگ )، در حالی که آنها عشق و دلشکستگی را در لس آنجلس تجربه می کنند. و 10 سال بعد دوباره با آنها آشنا شوید، یعنی فرصتی برای آشنایی با شخصیت های جدید، از جمله دنی نونز ( آرین ماندی )، میکا لی ( لئو شنگ )، فینلی ( ژاکلین توبونی )، سوفی سوارز ( روزانی زایاس ) و جیجی ( سپیده معافی ) که همگی در جاده های خود یابی، آزمایش ها و مصیبت های خاص خود را دارند.
فیلمهای خوبی برای تماشای اولیه
در طول این مصاحبه 1 به 1 با Collider، خالق/نویسنده Marja-Lewis Ryan در مورد چگونگی ادامه این کار صحبت کرد. کلمه L با او به عنوان مجری برنامه تکامل پیدا کرد، رفتن از طرفداران سریال به اجرای آن چگونه است، تصمیم گیری در مورد اینکه چه چیزی را نگه دارد و چه چیزی را با نمایش دوباره اختراع کند، نحوه برخورد او برای اطمینان از اینکه مردم احساس می کنند در صفحه نمایش و پشت صحنه نمایش داده می شوند، چگونه است. آنچه بازیگران اصلی برای شخصیتهایشان میخواستند، حالا که 10 سال میگذرد، شخصیتهای جدید را در داستان میگنجانند، بینندگان را در معرض چیزهایی قرار میدهند که معمولاً نمیتوانند در تلویزیون ببینند، و اینکه چگونه هنوز داستانهای بیشتری برای گفتن باقی مانده است. .

برخورد دهنده: چگونه به عنوان مجری برنامه به این شغل رسیدید؟ کلمه L: نسل Q ? آیا وارد شدید و دیدگاه خود را از آنچه که سریال میتواند باشد ارائه کردید؟
مارجا-لوئیس رایان: بله، بنابراین ایلین [چایکن]، جنیفر [بیلز]، کیت [مونیگ] و لیشا [هیلی] می خواستند این نمایش را برگردانند. ایلین یک قرارداد کلی با فاکس بسته بود، بنابراین او در دسترس نبود، و آنها به دنبال کسی بودند که با برداشت جدیدی در مورد آنچه که نمایش می تواند باشد وارد شود. فکر میکنم آنها به سراغ چند نویسنده رفتند، اما من و ایلین، سال قبل، در حال کار روی یک فیلم با هم آشنا شده بودیم. هر دوی ما برای نوشتن اقتباس استخدام شدیم خم شوید و من و او به آن ضربه زدیم. چند ماه بعد، نمایش او، سرگذشت ندیمه روی آنتن آمد و من آن را دوست داشتم. من نام او را در آن دیدم، و به او ایمیلی فرستادم و فکر کردم، من برنامه شما را دوست دارم. تبریک می گویم! او نوشت و گفت: سلام، من فقط به تو فکر می کردم. آیا می خواهید بیایید و بازی کنید کلمه L ? و من اینطور بودم که چی؟! فکر میکردم او میخواهد از من دعوت کند که در سایه بیایم سرگذشت ندیمه . من مثل اوه، مطمئن بودم! آره مشکلی نیست من فقط به دنبال یک بازدید مشخص بودم. بنابراین، من با لیشا، کیت و جنیفر ملاقات کردم و متوجه شدم که آنها میخواهند شخصیتهایشان کجا باشند و چیزهایی که هرگز نمیخواستند دوباره انجام دهند. و سپس، من باید 10 سال بعد، همه این شخصیتهای جدید و جایی که فکر میکردم ممکن است این سه شخصیت بازگشته باشند، شبکه را راه اندازی کنم. واقعاً آنقدرها هم وحشتناک نبود. من فقط فکر کردم این یک انفجار لعنتی است. من نیستم، نمیدانم واقعاً فکر میکردم این کار را پیدا کنم یا نه. واقعاً شبیه کار نبود. احساس یک تکلیف سرگرم کننده بود. مثل جهنم سورئال بود. یادم می آید که با من تماس گرفتند که کار را دریافت کردم. من با همسرم در بروکلین زندگی میکردم و روی زمین آشپزخانه افتادم. هق هق می کردم، تا حدی به این دلیل که مجبور بودم به لس آنجلس برگردم، اما همچنین به این دلیل که از داشتن این شغل هیجان زده بودم.
چه حس عجیبی دارد، از طرفدار بودن برنامه و تماشای برنامه در زمان پخش، تا رفتن به صحنه سریال و اینکه همه به شما نگاه کنند تا همه پاسخ های همه چیز را دریافت کنید. برنده شو
رایان: موز بود. من این لحظات را دارم که احساس می کنم در رویا زندگی می کنم. اولین باری که واقعاً احساس کردم این بود، زمانی که داشتیم از خلبان عکس می گرفتیم، آن صحنه با [جنیفر، کیت و لیشا] در آن، اولین باری بود که آنها یک فریم را به اشتراک گذاشتند، در 10 سال گذشته. به کارگردان که یک لزبین 39 ساله است که از طرفداران نمایش هم بود، برگشتم و گفتم، باورتان میشود این چیزی است که امروز داریم انجام میدهیم؟ و او می گفت، نه، من نمی توانم. بنابراین، قطعاً آن لحظات وجود داشته است. با هر کارگردان، به خصوص کارگردانانی که واقعاً با تماشای نمایش بزرگ شدند، همه آنها لحظاتی داشتند، لعنتی می توانید باور کنید که این همان کاری است که ما امروز انجام می دهیم؟ این فقط دیوانه است! قطعاً لحظاتی از آن وجود دارد، اما کار بسیار پرمشغله است، بنابراین آن لحظات واقعاً فقط لحظات هستند. و بعد، باید بروم یک لباس را تأیید کنم. همه چیز در یک لحظه است که می توانم آن احساسات را احساس کنم. به غیر از این، من فقط برای انجام کارم آنجا هستم.

تصویر از طریق Showtime
این نمایش جالب است زیرا شما شخصیت های اصلی را دارید که هنوز نسخه ای از آنچه قبلا بوده اند هستند، به علاوه شما همه این شخصیت های جدید را دارید که می توانید با آنها بازی کنید. آیا این جالب است که همه اینها را با هم ببافید، و احساس کنید که نمایشی که میشناختید، اما همچنین این چیز جدید باشد؟
رایان: آره، این یک انفجار بود. راهی که من برای تعیین اینکه چه چیزی را حفظ کنم و چه چیزی را دوباره اختراع کنم، در مورد چیزی بود که در نمایش دوست داشتم. اینطوری به همه چیز نزدیک شدم. چیزی که در مورد نمایش اصلی دوست داشتم، دوستی ها بود. وقتی که 18 ساله بودم فقط نمایش را تماشا کردم، این امید را به من داد که روزی کلیک لزبین خودم را داشته باشم، بنابراین سعی کردم آن قسمت از برنامه را حفظ کنم. من می خواستم بخشی را حفظ کنم که احساس عجیب و غریب می کند، من این را دوست دارم! آنها دقیقاً مانند ما هستند یا من می خواهم دقیقاً مانند آنها باشم. ما در این خط از واقعیت و آرزو قدم میزنیم. و سپس، اصلیترین چیزی که میخواستم آن را بهبود بخشم این بود که چه کسی نماینده بود و داستانهای چه کسی را میگفتیم. ایلین گفته است که نمایش اصلی واقعاً در مورد لزبینهای سفیدپوست بود، بنابراین این ایده که بتوانیم افرادی را که خود را در این نمایش میبینند بسط دهیم، بسیار لذتبخش است.
به نظر می رسد بسیار جالب است که بتوانید روی چیزی کار کنید که طرفدار آن بودید، اما سپس تغییراتی را که مردم دوست دارند ببینند، انجام دهید، زیرا تغییراتی هستند که شما می خواهید ببینید.
رایان: آره، دقیقا. من می دانم که بسیاری از همسالان ما از بازگشت آن می ترسیدند و فکر می کردند که آیا می خواهم آن را بشکنم. ولی من اول طرفدارم من به عنوان متنفر از نمایش به آن نمی آیم. دارم به آن میرسم، اینها چیزهایی هستند که من آن را تماشا کردهام، بنابراین امیدوارم همه ما به دلایل مشابهی آن را تماشا کرده باشیم. احساس می کردم می دانستم شین، بت و آلیس چه کسانی هستند. وقتی 18 ساله بودم، می دانستم ایلین چایکن کیست. او از نظر روابط عمومی برای نمایش بسیار جلودار و متمرکز بود و این زندگی من را تغییر داد. این ایده که می توانم درباره خود همجنس گرا و دوستان همجنس گرام داستان بنویسم به ذهنم خطور نکرده بود تا اینکه این برنامه روی آنتن رفت. بنابراین، رویا این است که چند نفر دیگر، که دقیقاً شبیه من و ایلین نیستند، بتوانند خودشان را هم جلوی دوربین و هم پشت دوربین ببینند. این یک چیز بزرگی بود که من هم روی آن کار میکردم، فقط مطمئن میشدم که هر کسی جلوی دوربین است، پشت آن نیز نمایش داده شود. ما این سبک قوس نوح را به اتاق نویسندگان داریم، جایی که ما دو نفر از همه را داریم، به طوری که هیچ فردی مسئول گفتن داستان های مردمش نبود، و من فکر می کنم خیلی خوب کار کرد. امیدوارم هواداران بتوانند آن را ببینند. این من نیستم که داستان آنها را تعریف کنم. این کسی است که بیشتر شبیه آنهاست و داستان هایشان را تعریف می کند.

تصویر از طریق Showtime
کی مهاجم جدید مقبره بیرون می آید
شما صحبت های زیادی در مورد اینکه چقدر سخت است تنوع بخشیدن به اتاق نویسندگان، یا گروه کارگردانان، یا روسای دپارتمان شما سخت است، می شنوید، زیرا یافتن افرادی برای پر کردن این موقعیت ها بسیار سخت است. اما بعد، نمایشی مانند این وجود دارد، جایی که شما آن کار را انجام دادید.
رایان: از نظر اینکه بتوانم افراد را پیدا کنم، من هم این را شنیده ام. به نظر من دو چیز است یکی این است که روی شن ها خط بکشد و بگوید، نه، من یک تیم تولید کننده تمام سفید نخواهم داشت. من فقط نمی خواهم. پس برو یکی برای من پیدا کن وظیفه همه این است که بروند کسی را برای من پیدا کنند. و شما آنها را پیدا می کنید. مردم شبیه، اما من کسی را نمی شناسم. فقط به این دلیل که شما کسی را نمی شناسید، به این معنی نیست که آنها وجود ندارند. فقط به این معنی است که شما آنها را نمی شناسید، پس باید با چه کسی تماس بگیرید؟ زمانی که من در این اتاق کار می کردم، به لنا وایت، تانیا ساراچو و ابی جاکوبسون ایمیل زدم. به افرادی ایمیل زدم که میدانم این کار را انجام میدهند، و کسانی را که میدانم به مردم راهنمایی میکردند و دوستانی دارند که شبیه من نیستند. فقط کار خود را انجام دهید و آن تماس ها را برقرار کنید. آن افراد همیشه به من ایمیل میدهند، و همیشه افرادی را که به دنبالشان هستم به من میدهند، و من همین کار را برای برادران سفید پوستی میکنم که به من ایمیل میزنند و میگویند، ما در این اتاق کار میکنیم و به یک لزبین نیاز داریم. چه کسی را دارید؟ من مردم دارم فقط به من ایمیل بزنید همه ما مردم داریم. بنابراین، واقعاً لذت بخش بود که این افراد را پیدا کردم و اجازه دادیم آنها بلند شوند. و فقط روسای بخش ها نیستند. هنگامی که چنین فضایی را ایجاد کردید، میتوانید یک مرد سفیدپوست مستقیم داشته باشید که غافلگیر شماست، و او تمام تلاش خود را برای یافتن زنان در بخش برق و یافتن یک دستگیره ترنس انجام میدهد. او می دانست که ما چه کار می کنیم. همه ما می توانیم بازی کنیم، و احساس می کنیم دیده شده و شنیده می شود. واقعا عالی بود
شما در مورد اینکه چگونه از ایلین چایکن الهام گرفته اید صحبت کرده اید. انجام کاری که او خلق کرده است، و در صورت نیاز از او بخواهید که با سؤالات به آن مراجعه کند، در حالی که شیار خود را با آن پیدا کنید، چگونه است؟
رایان: من قطعاً نظر و بازخورد او را در مورد بسیاری از چیزها میخواستم. عناصر داستانی و چیزهایی وجود داشت که میخواستم با شخصیتهای سابق او انجام دهم، که واقعاً میخواستم او آنها را امضا کند. خیلی خندهدار است، زیرا فکر نمیکنم بسیاری از مردم تجربه من را داشته باشند، جایی که میبینند شخصی در حال انجام کاری است و میگویند، اوه، من هم میتوانم این کار را انجام دهم، و سپس آنها به معنای واقعی کلمه کار خود را دارند. فکر نمیکنم به طور معمول پایین بیاید. مطمئناً این چیزی نبود که تصور می کردم برای من اتفاق بیفتد. اما، او همیشه برای من است. این که بتوانی مشعل را به کسی بسپاری، در حالی که چیزی است که او ساخته است، بسیار کم احساس است، اما این رویا است. 10 سال دیگر، یک پانک 30 ساله به من خواهد گفت که من این کار را اشتباه انجام دادهام، و من هم اجازه خواهم داد که این کار را انجام دهد. این چیزی است که همه ما اینجا هستیم. خیلی هیجان انگیز است که او به اندازه خودش درگیر است، اما در اتاق نویسندگان هم حضور ندارد.

تصویر از طریق Showtime
بزرگترین چالشها در ساختن این دنیا شبیه دنیایی که طرفداران سریال اصلی دوست داشتند، چه بوده است، در حالی که این احساس را برای بینندگان جدیدی که هرگز قسمتی از سریال اصلی را ندیدهاند، بهعنوان یک چیز جدید میسازد؟
رایان: راهی که من رفتم این بود که 10 سال بعد این سه شخصیت هستند. شما در مورد چیزهایی که 10 سال پیش اتفاق افتاده هر روز صحبت نمی کنید. گاهی اوقات چیزها پیش میآیند و گاهی اوقات مردم پیش میآیند، اما آنها دقیقاً مثل ما هستند. من در مورد زنی که 10 سال پیش با او قرار داشتم صحبت نمی کنم. خوب، من 'چون در واقع با او ازدواج کردم، پس این یک مثال بد است.' اما بیشتر، من در مورد خودم صحبت نمی کنم، مربوط به 10 سال پیش. خیلی وقت پیش بود. بنابراین، برای من، پیدا کردن فضایی برای صحبت در مورد اینکه چه کسی جنی را در قسمت 2 کشته است، و اینکه بتوانم لحظات کوچکی مانند آن را برای طرفداران داشته باشم، لذت بخش است. چیزی که در اتاق نویسندگان در مورد آن صحبت می کنیم، گذرگاه زباله یا گذرگاه زباله است، یعنی اطمینان حاصل کنیم که به اندازه کافی از آن احساس صابونی وجود دارد، به طوری که، در سناریوی تماشای گروهی، مردم روی صفحه نمایش فریاد می زنند. این رویا برای من است نمایش تا حدی همین بود. وقت آن بود که همه ما فقط فریاد بزنیم. ما اینجا هستیم تا این نمایش را برای خود بنویسیم. این برای ما و توسط ما است که بسیار هیجان انگیز است. واقعا هیچ چیز بهتر از گوش دادن به اتاقی پر از فریادهای عجیب و غریب نیست. این سرگرم کننده است.
آیا می گویید که در ده سال گذشته، بت، آلیس و شین در واقع زندگی خود را به همان اندازه که به نظر می رسد با هم جمع کرده اند یا فقط فکر می کنند که دارند؟
رایان: وضعیت اجتماعی-اقتصادی آنها تغییر کرده است، و همین. همه ما از همان مشکلاتی که همیشه داریم رنج می بریم. یادم می آید که خیلی زود با لیشا ملاقات کردم و او می گفت، من می خواهم آلیس موفق باشد. من می خواهم آلیس را موفق ببینم. و من کاملاً اینطور بودم. من می خواهم همه آنها را موفق ببینم زیرا این بخشی از رویا است. نمایش های زیادی وجود دارد و بسیاری از مواقع که ما قربانی داستان های خود هستیم، و این چیزی نیست که این نمایش تا به حال نبوده است. این همیشه آفتابی ترین نسخه از تجربه عجیب و غریب بوده است. مهم نیست که چه اشتباهی در زندگی آنها رخ داده است، آنها همیشه چیزهای دیگری داشتند. اکنون، آنها در خانه های واقعاً خوب یکدیگر را دارند، و من هیچ عذرخواهی نمی کنم. من فکر می کنم تماشای آن فوق العاده سرگرم کننده است.

تصویر از طریق Showtime
من دوست دارم که هرکدام از بازیگران اصلی تا حدی با یکی از اعضای گروه جدید شما، با بت و دنی، شین و فینلی، و آلیس و سوفی ارتباط برقرار میکنند، و این احساس میکند که آنها در آن سن و سال دارند با نسخهای از خودشان تعامل دارند. . آیا این چیزی عمدی بود؟ آیا می خواستید از آن روابط برای نشان دادن شباهت ها و تفاوت های شخصیت ها استفاده کنید؟
رایان: آره، من قطعاً علاقه مند بودم که اینطور مردم را در مقابل آنها قرار دهم. وقتی به این فکر می کنم که بدترین کابوس من کیست، اساساً این من هستم. من بدترین کابوس خودم هستم. اگر دو نفر از من را در یک اتاق بگذارید، فکر نمیکنم هر دوی ما موفق شویم. من در مورد اکثر مردم چنین احساسی دارم. وقتی خودمان را در دیگران می بینیم، این چیزی است که بیشتر از همه از آن متنفریم. بنابراین، این بسیار عمدی است. تماشای اینکه چگونه آنها از هم جدا می شوند، و اینکه چگونه آنها افراد بسیار متمایز و متفاوتی هستند، سرگرم کننده است، و من فکر می کنم که ما به مرور زمان به آن دست می یابیم. من واقعاً می خواستم درگیری را جلوی مردم بگذارم. من شین و فینلی را دوست دارم. من می توانستم آن کمدی را تماشا کنم. خیلی خوشحال کننده است
دریافت فصل 7 قسمت 7 خلاصه
من همچنین واقعاً دوست دارم که چگونه چیزهایی را در این برنامه ببینیم که معمولاً در تلویزیون نمی بینید، حتی اگر فقط دیدن زنی با زیر بغل مودار باشد. آیا شما هم به آن تصاویر بصری فکر کردید؟
رایان: قطعا! چند چیز وجود دارد که من از آنها آگاه هستم. کل برنامه واقعاً یک نامه عاشقانه به خود 16 ساله من است. با صحنه آغازین، برخی از مردم فکر میکنند که خیلی بیمورد است، و من چنین احساسی نسبت به آن صحنه ندارم. برای من، آن صحنه مربوط به خلاص شدن از شرم و ارائه مثالی از کاری است که شریک زندگی شما در زمان پریود شدن شما باید انجام دهد. اگر این را در 16 سالگی می دانستم، از چندین سال سختی دوری می کردم. ما در داخل جامعه خود و همچنین به طور کلی با زنان شرم و مشکلات بدنی و شرمساری زیادی داریم. من فکر می کنم زنان مستقیم نیز می توانند با آن ارتباط برقرار کنند. و این ایده که دنی به شیوهای که انجام میدهد واکنش نشان میدهد، بهعنوان دستورالعملی برای کارهایی که همه شرکا باید انجام دهند، برای من بسیار لذت بخش است که در تلویزیون پخش میشود، و فقط ای کاش این را میدانستم. و من هرگز از ژاکلین توبونی نخواستم که موهای زیر بغلش را رشد دهد. این دقیقاً همان چیزی است که او به نظر می رسد. من نمی توانم اعتبار زیادی برای آن قائل باشم، اما من او را انتخاب کردم، تا حدی به این دلیل که او برای جامعه ما اهمیت زیادی دارد. او نوع جدیدی از بازیگر عجیب و غریب است. من سالها با او کار کردم این سومین پروژه مشترک ماست. سال گذشته با هم یک نمایش اجرا کردیم. من فقط او را دوست دارم. او خیلی خاص است روی صفحه و خارج از صفحه، او یک فرد بسیار مهم در جامعه ما است. من همیشه به او می گویم که موهای زیر بغل کارهای زیادی برای ما انجام می دهد. او عالی است. او واقعا خاص است بنابراین، البته، من در مورد آن فکر کردم. و به خوزه و میکا هم فکر کردم. شکل ظاهری آنها مهم است. این واقعیت که بسیاری از توییترها اینگونه بودند، آن پسرها بامزه هستند، نکته اصلی بود. به همین سادگی است. این تمام بیانیه ما بود. این تغییر ملایم، اینکه او یک شخصیت طرد شده در نمایش نیست و اینکه آنها فقط پسرهای واقعاً بامزه ای هستند، کاملاً از روی طراحی است. من هیجان زده هستم که مردم به آن پاسخ داده اند، همانطور که من امیدوار بودم.

تصویر از طریق Showtime
این فصل فقط هشت قسمت است. آیا احساس می کنید هنوز داستان های زیادی برای گفتن با این شخصیت ها وجود دارد؟ آیا به این فکر کرده اید که فصل دوم و فراتر از آن چگونه خواهد بود؟
رایان: اوه، خدای من، خیلی چیزهای دیگر وجود دارد. بازیگران ما بسیار بزرگ هستند. غول پیکر است من عاشق جیجی هستم. من می خواهم با او به خانه بروم و ببینم کجا زندگی می کند و خانواده اش چگونه هستند. من می خواهم بدانم او چه کار می کند. من او را دوست دارم، و ما به اندازه کافی او را نمی بینیم. ما به اندازه کافی هیچ یک از آنها را نمی بینیم، واقعا. من امیدوارم که فصل دیگری داشته باشیم و بتوانم بیشتر بدانم که آنها در کجای زندگی خود هستند و زندگی آنها چگونه است. من همچنین فکر می کنم که ما برخی از افراد را از دست می دهیم. نه فقط به عنوان یک نمایش تنوع که کادرها را چک میکند، بلکه میمیرم تا یک زن بوچ داغ را در این نمایش ببینم. نمی توانم صبر کنم. این یک دلیل کامل برای داشتن فصل دوم است.
چقدر به این فکر کرده اید که این شخصیت ها چه کسانی هستند و به کجا می توانند بروند؟ آیا می دانید اگر فصل های بیشتری داشته باشید، همه این شخصیت ها چه کار می کنند؟
رایان: نه، من قطعاً اینطور فکر نمی کنم. شیوه ای که من می نویسم، و رویکردی که من به داستان می پردازم، ابتدا شخصیت است. پا به کفشهایشان میگذارم و مدتی با آنها راه میروم. داستان برای من اینگونه متولد می شود. من همچنین فکر میکنم که بسیاری از شخصیتهای جوانتر، در مراحل مختلف زندگیام، من هستند، بنابراین با برخی از آنها، تصور بهتری از مسیر آنها دارم، زیرا به مسیر من نزدیکتر است. وقتی قسمت 8 را می بینید، چند سوال واقعی پرسیده می شود که مردم در فصل بعد پاسخ آنها را می خواهند. بنابراین، من امیدوارم که فصل دیگری داشته باشم، و من در آنجا هستم تا آن داستان ها را تعریف کنم.
کلمه L: نسل Q یکشنبه شب ها از برنامه Showtime پخش می شود.