شورانر «100» فینال سریال احساسی امشب را طعنه می زند: «قطعاً اشک خواهد بود»

چه فیلمی را ببینید؟
 

جیسون روتنبرگ همچنین توضیح می دهد که چرا فصل 7 اینقدر چالش برانگیز بود و در مورد اینکه چگونه نبود باب مورلی در دسترس نبود برنامه های او را تغییر داده است.

[یادداشت سردبیر: برخی از اسپویلرهای خفیف برای آن بحث شده است 100 فصل 7 در مصاحبه زیر.]

در قسمت پایانی سریال The CW 100 با عنوان آخرین جنگ، کلارک ( الیزا تیلور ) و دوستانش به نبرد نهایی رسیده اند، اوج جنگ، خونریزی و شکستی که تجربه کرده اند. اما اگر آنها نتوانند راهی برای غلبه بر همه خشونت های قریب الوقوع پیدا کنند، ممکن است بشریت برای همیشه محکوم به فنا شود.

در طول این مصاحبه تلفنی یک به یک با Collider، سازنده نمایش جیسون روتنبرگ (کسی که اپیزود پایانی را نوشته و کارگردانی کرده است) در مورد اشک ها و تشویق های احتمالی که بینندگان تجربه خواهند کرد، تماشایی و دامنه پایان صحبت کرد، زمانی که می دانست اوضاع چگونه به پایان می رسد، خواه بلامی ( باب مورلی داستان ممکن است در شرایط دیگر به گونه‌ای متفاوت اجرا شود، اسطوره‌شناسی پیچیده سریال، اینکه او چگونه اولین کارگردانی خود را با آخرین قسمت سریال انجام داد، و چه چیزی که شخصاً از تجربه اجرا آموخته است. 100 .

عکس از کالین بنتلی/The CW

Collider: چه چیزی می توانید بگویید که طرفداران چه انتظاراتی از فینال دارند؟ برای چه چیزی باید آماده باشند؟ امیدوارید چه احساساتی داشته باشند؟

فیلم های ترسناک خوب در آمازون پرایم

JASON ROTHENBERG: خوب، قطعا اشک خواهد بود. ان شاءالله که شادی هایی به پا شود. من امیدوارم که مردم از چیزهای خاصی شگفت زده شوند، شاید برخی از افرادی که مدتی است ندیده اند. آن‌ها باید انتظار تماشایی و گستره‌ای داشته باشند، همانطور که فینال‌های ما می‌خواهند انجام دهند و این استثنا نیست. و من احساس می‌کنم که آنها باید انتظار بسته شدن داستان را نیز داشته باشند، و احساس ناگفته‌های بیش از حد برایشان باقی نماند.

چه زمانی می دانستید که پایان سریال چه خواهد بود؟ تصویر کامل در چه نقطه ای نمایان شد؟

روتنبرگ: وقتی فصلی را پشت سر می گذارید، همه چیز به وضوح مشخص می شود، اما بعد همه چیز تغییر می کند و تصمیم گیری می شود. شروع کردم به دانستن اینکه می‌خواهم نمایش در پایان، نزدیک به پایان فصل 5 چه حسی داشته باشد. احساس در پایان فصل 5، به نوعی امیدبخش، قطعاً همان چیزی بود که من در اینجا نیز به آن هدف داشتم. البته به روشی متفاوت، اما فقط به صورت تنی. از آن زمان شروع به شکل گیری کرد، و سپس ما شبکه و استودیو را متقاعد کردیم که به ما اجازه دهند برنامه را به پایان برسانیم، نه اینکه برنامه را لغو کنیم یا برای همیشه ادامه دهیم. می خواستیم بدانیم که داریم تمام می کنیم، تا بتوانیم به یک چیز خاص بازی کنیم. آن زمان بود که واقعاً شکل گرفت و همه چیز روشن تر شد.

چگونه به بازیگران اطلاع دادید که داستان‌هایشان به کجا ختم می‌شود، اگر به فینال سریال برسند؟ آیا آن فیلمنامه نهایی را به آنها دادید یا قبل از آن با آنها گفتگو داشتید؟

روتنبرگ: در هر فصل، من همیشه در ابتدای فصل با بازیگران درباره اینکه فصل قرار است چگونه پیش برود، گفتگو می کردم. این فصل نیز از این قاعده مستثنی نبود. تفاوت این بود که این فصل تغییرات بزرگی داشت. فکر نمی‌کنم کسی وقتی فیلمنامه نهایی را خواند تعجب کرد. در آن نقطه، همه می دانستند که چه اتفاقی برای شخصیت آنها می افتد. با این حال، دیدن آن با این که من در مورد آن به شما بگویم متفاوت است. اما اگر به سند فصلی که ما هر فصل می نویسیم نگاه کنید، بیشتر نقاط پایانی برای آن شخصیت ها تغییر نکردند، علیرغم این واقعیت که تغییرات داخلی زیادی در طول فصل وجود داشت.

عکس از Bettina Strauss/The CW

مدت زمان کمتری که با باب مورلی داشتید چقدر بر سفر و نتیجه شخصیت او تأثیر گذاشت؟ آیا اگر او را برای هر اپیزود در اختیار داشتید، کارها را به گونه ای متفاوت با او انجام می دادید، یا احساس می کنید که داستان او هنوز هم همیشه به همان شکلی به پایان می رسید؟

روتنبرگ: به سختی می توان گفت که چگونه به نتیجه می رسید. قطعاً بسیار بسیار متفاوت بود. ما یک فصل کامل را ترسیم کرده بودیم، و سپس مجبور شدیم آن را در آخرین ثانیه تغییر دهیم. زمانی که در حال ساخت یک برنامه تلویزیونی هستید، باید با تغییرات پیش بروید و باید در شرایطی که تحت کنترل شما نیست کنار بیایید و سعی کنید بهترین کاری را که می توانید انجام دهید، زیرا نمی توانید جلوی مطبوعات را بگیرید. نمایش باید ادامه پیدا کند. بنابراین، بسیار بسیار متفاوت بود. شاید در مقطعی در آینده، بتوانم در مورد اینکه چگونه متفاوت بود صحبت کنم، اما فکر نمی‌کنم مفید باشد.

چقدر سخت بود که بخواهیم کلارک بلامی را بکشد تا مدی را نجات دهد تا اتفاقی غم انگیز برای مادی بیفتد؟

روتنبرگ: چقدر سخت است؟ سخت نبود در برخی سطوح، آشکارا دلخراش است و بیهودگی خشونت و مرگ را افزایش می دهد، چیزی که نمایش همیشه در تلاش است تا انجام دهد. ما همیشه سعی می‌کردیم تا جایی که می‌توانیم داستان را با احساسی روایت کنیم. و بنابراین، کلمه ای که من می خواهم سخت نیست. ما هرگز در این نمایش، چه خوب و چه بد، هیچ مشت خلاقانه ای نکشیدیم.

در این فصل آخر، متوجه شدیم که اسطوره این نمایش چقدر پیچیده است. آیا همیشه در برنامه این بود که اسطوره شناسی آنقدر پیچیده باشد یا این که نتیجه هر فصلی بود که زمان بیشتری برای کشف داستان داشتید؟

روتنبرگ: قطعاً ب. ساختن اسطوره راه بسیار خوبی برای بیان آن است. ما سعی کردیم بذرهایی را برای آنچه در فصل بعد در راه است، در هر فصل بکاریم. همانطور که می نشستیم تا دنیای آن فصل را بسازیم، جزئیات و قوس پر می شد. واقعاً این روند بود. ما هفت کتاب نداشتیم که این اسطوره را از آن بیان کند. این کاری بود که ما خودمان انجام دادیم، همانطور که داستان باز شد.

شما هرگز کارگردانی نکرده بودید و سپس آخرین قسمت سریال را بر عهده گرفتید. چه چیزی در این تصمیم رخ داد و آن تجربه چگونه بود؟

ROTHENBERG: به خصوص پس از ساخت یک خلبان پیش درآمد در طول فصل، دیوانه کننده بود. قطعا سخت ترین فصل برای من از نظر سطح کاری و حجم کاری بود. به دلایل زیادی، این فصل سخت ترین فصل از همه آنها بود. اما این را هم می‌دانستم که اگر این کار را نمی‌کردم، پشیمان می‌شدم. من واقعاً، واقعاً خوشحالم که به آن رسیدم و آن تجربه را به دست آوردم. چیزهایی که یاد گرفتم قطعاً در کارگردانی آن اپیزود ادغام شد، به افرادی که کارشان را بهتر از من می‌دانند تکیه کردم و به بازیگران اجازه دادم کارشان را انجام دهند. DP من در این فصل، جرالد پکر، بسیار شگفت انگیز بود و به معنای واقعی کلمه به او اجازه داد کارش را انجام دهد. بالا و پایین بازیگران و گروه، همه بازی خود را آوردند و کار را برای من آسان کردند و من را خوب جلوه دادند. من به شوخی گفتم، من اساساً اولین بار در سریال جهان هستم.

احساس می‌کنید شخصاً از گفتن این داستان به مدت هفت فصل، و مجری این سریال و این بازیگران و گروه در تمام این سال‌ها چه چیزی یاد گرفته‌اید؟ شخصاً برای شما چگونه بوده است؟

عکس از Bettina Strauss/The CW

روتنبرگ: خدای من، مطمئناً این آموزش زندگی و حرفه من بوده است. من قبل از آن یک قسمت از تلویزیون را به عنوان پایلوت تولید کردم 100 خلبان، و من به عنوان خالق/تهیه کننده اجرایی یک نمایش وارد اولین فصل از فصل اول اتاق نویسندگان شدم، اما تجربه‌ای برابر با نویسنده کارکنان داشتم که یک روز آنجا بود. من در فصل 1 منحنی یادگیری بزرگ، عظیم و عظیمی داشتم، و سپس در فصل 2 به عنوان مجری برنامه انتخاب شدم. یکی از چیزهایی که یاد گرفتم این است که شما باید به مردم تکیه کنید. شما باید به همکاران با تجربه تر خود تکیه کنید. شما باید اعتماد کنید که یک کارگردان گاهی اوقات در زمانی که ممکن است فیلمنامه کاملاً وجود نداشته باشد، چیزها را بالا می برد. شما باید به نویسندگان دیگر تکیه کنید تا زمانی که شاید وقفه دقیقاً آن چیزی نبوده که باید می‌بود. شما باید به بازیگران تکیه کنید تا چیزها را زنده کنید و به آنها اعتماد کنید. شما نمی توانید همه این کارها را خودتان انجام دهید. غیر ممکنه. بنابراین، شما سعی می‌کنید بهترین کار را که می‌توانید استخدام کنید و به خواست خدای تلویزیون، همه چیز درست می‌شود. به نظر کلیشه ای می رسد اما حقیقت دارد. من موج این نمایش را گرفتم و تا ساحل سوار شدم و اینجا هستیم.

100 چهارشنبه شب ها از شبکه CW پخش می شود.

کریستینا رادیش گزارشگر ارشد فیلم، تلویزیون و پارک های موضوعی برای Collider است. می توانید او را در توییتر @ChristinaRadish دنبال کنید.