فینال 'The Leftovers' به همه س Rightالات درست پاسخ داد - و سپس برخی از آنها
- دسته: مرور

HBO مانده ها واقعاً هرگز نمایشی در مورد پاسخ ها نبوده است. در واقع ، اولین قسمت آغاز می شود بعد از واقعه تحریک کننده - زمانی که تقریباً 2٪ از جمعیت جهان ناگهان ناپدید شدند. در طول سه فصل ، این سریال تأثیر عزیمت ناگهانی را بر افراد باقی مانده شرح داد ، و در نتیجه یک داستان عجیب به شدت احساسی ، شگفت آور خنده دار و اغلب کاملاً عجیب در مورد غم ، از دست دادن و احساس شکستگی ایجاد شد. در واقع ، در اوایل اجرای برنامه ، خالق / مجری برنامه شو دامون لیندلوف بیرون آمد و گفت که او علاقه ای به توضیح حرکت ناگهانی ندارد ، (و نه نویسنده تام پروتا کتاب ، که از آن نمایش ساخته شد). بنابراین بینندگان در یک مجموعه نه درمورد اساطیر ، بلکه در مورد شخصیت ، احساسات و داستان مقدم شدند.
می توان مواردی را برای این مورد به عنوان موازی دیگر سریال های معروف تلویزیونی Lindelof ایجاد کرد ، کم شده ، همانطور که این دو نمایش بیش از آنچه تصور می شود با یکدیگر مشترک هستند. در حالی که برخی شکایت کردند که کم شده پایانی سریال نتوانست به س questionsالات افسانه ای سوزان که در کل نمایش ، لیندلوف و کارلتون کیوز به تمام آنچه در آن جبهه اهمیت می دادند پرداخته بود و در عوض فینال را با تمرکز بر آنچه واقعاً مهم بود سپری کرد: شخصیت ها.

تصویر از طریق HBO
همینطور مانده ها فصل سوم و آخر خود را آغاز کرد ، فصل دوم کاملاً خارق العاده ای را رقم زد که یک خلاقیت شدید را نشان می داد ، من در ابتدا آماده بودم و عجیب تر ، گریه بیشتر و شوخ طبعی بیشتر ، اما انتظارات صفر - یا واقعاً علاقه - به یادگیری 'حقیقت' در مورد عزیمت ناگهانی. وقتی که آن لحظات آخر مانده ها پایانی سریال ، 'کتاب نورا' ، با نورا دورست آغاز شد ( کری کون ) نشان می دهد که او در واقع انجام داد عبور کردم و دیدم The Departed به کجا رفت ، من احساس تعجب ، شوق و غم و اندوه عمیق کردم.
در حقیقت ، نورا فاش می کند که او در واقع از طریق دستگاهی که قول می دهد او را با بچه های خود جمع کند ، رفته است. او عبور کرد. اما با این کار او فهمید که واقعیت دیگری وجود دارد ، زمین دیگری ، جایی که 2٪ از جمعیت جهان ناپدید نمی شوند - 98٪ از آن ناپدید شد. او مسافرت طولانی و طولانی را از استرالیا به ماپلتون انجام می دهد (که سخت است زیرا تعداد کافی خلبان وجود ندارد و هیچ قایقی وجود ندارد که مستقیماً به نیویورک برود - از جمله این خطرات از دست دادن تعداد گسترده ای از انسان ها در یک بار) ، جایی که او به خانه قدیمی خود بازگشت. با تماشای دور ، شوهرش را با بچه های بزرگ شده و زن دیگری در آنجا می یابد و در دنیای آنها متوجه می شود که آنها خوش شانس بوده اند. در دنیایی پر از یتیم ، آنها هنوز همدیگر را داشتند. نورا ، یک غریبه در یک سرزمین عجیب ، اکنون 'یک شبح' است. بنابراین او تصمیم می گیرد که حرفش را قطع نکند. آنها خوشحال هستند ، آنها حرکت کرده اند. آنها هنوز ناراحت هستند که من مطمئن هستم ، اما این کار را نمی کنند نیاز داشتن نورا برگشت. بنابراین او مخترع دستگاهی را که او را به اینجا فرستاده است جستجو می کند و ساخت یک ماشین دیگر را به او محول می کند ، بنابراین می تواند به جایی که از آنجا آمده برگردد. و او این کار را می کند.

تصویر از طریق HBO
فیلم بعدی بعد از بتمن مقابل سوپرمن
این خیلی چیزهایی بود که باید بپذیریم ، مخصوصاً با توجه به اینکه 60 دقیقه قبل از این قسمت ، تمرکز نورا در مواجهه با یک کوین بسیار مسن تر ، که وانمود می کند هیچ وقت رابطه عاشقانه ای ندارند ، متمرکز شده است و به جای پاک کردن تخته سنگ ، . اما این کار نمی کند نمی تواند او فكر می كند - او هر سال دو هفته به جستجوی نورا در استرالیا می پرداخت و حاضر به اعتقاد به این نبود كه او رفته است. در قسمت آخر سریال ، 'قدرتمندترین مرد جهان (و برادر دوقلوی همسان او)' ، کوین اساساً داپلنجر خود را در دنیای پس از مرگ قتل می دهد ، جایی که داپلونگر به او می گوید ، 'ما با نورا فاک کردیم.' او یک بار دیگر از سرزمین مردگان بازگشت ، اما این بار ظاهراً مصمم بود که آن رابطه گسسته را برطرف کند و سرانجام درست عمل کند.
این چیزی است که من می خواستم از آن خارج شوم مانده ها نهایی ، و این چیزی است که ما به دست آوردیم. لیندلوف و نویسنده مشترک پروتا یک اپیزود در مورد کوین و نورا ساختند ، دو فرد فوق العاده شکسته ، سرانجام این عمل را رها کردند و شکسته بودن خود را به یکدیگر اعتراف کردند. کوین همان کاری را انجام می دهد که نورا هرگز نمی توانست واقعاً انجام دهد ، وقتی که او را بعنوان یک شخصیت عیسی زنده شده مورد ستایش قرار می دهند - بدون شک او را باور می کند. چرا؟ او می گوید: 'چون اینجا هستی'
این مجموعه در کل مواردی راجع به آن بوده است: آنهایی که هنوز اینجا هستند. وقتی نورا نگاهی به ورقه ورقه ای سکه می اندازد ، جایی که The Departed آنهایی است که باقی مانده اند ، متوجه شد که خانواده اش از غم و اندوه خود نقل مکان کرده و زندگی را ساخته اند. این بدان معنا نیست که شما باید مواردی را که از دست رفته اند فراموش کنید ، و خدا می داند غم و اندوه یک معامله 'یک اندازه مناسب همه' نیست ، اما آنها با زندگی جدید خود صلح کردند. آنها در زندگی هنوز شادی یافتند - چیزی که شخصیت های آن از آن برخوردارند مانده ها به سختی به نفع جستجوی پاسخ به سوالات غیرقابل پاسخ مبارزه کرد.

تصویر از طریق HBO
فیلم های هری پاتر (مجموعه فیلم)
سوالاتی که برای آنها مهم بود مانده ها همیشه با شخصیت ارتباط داشت. آیا کوین و نورا می توانند همیشه با هم خوشبخت باشند؟ آیا مت از دروغ گفتن به خود منصرف خواهد شد؟ وقتی آلت تناسلی مرد روی اسکنر هویت قرار می گیرد ، چه صدایی ایجاد می کند؟ (خوب شاید نه آن مورد آخر). فینال و قسمتهای قبلی آن واقعاً کاملاً پاسخگوی همه اینها بودند ، و گرچه توضیحات مربوط به آنچه در افراد عزیمت ناگهانی اتفاق افتاد برای شخص من اهمیتی نداشت ، اما به عنوان گیلاس در بالای آفتابهای پایانی خدمت کرد و موضوعات اصلی نمایش را تقویت کرد.
صادقانه بگویم ، لیندلوف و نویسندگانش راهی عالی برای پرداختن به این سوال از عزیمت ناگهانی به روشی یافتند که در کل داستان کلیدی بود. کاتارسیسی که نورا و کوین در آن لحظات آخر احساس می کنند ، پذیرش شادی آنها و امیدوارم شروع زندگی مشترک در بقیه زندگیشان ، توسط داستان و تجربه نورا در طرف دیگر تحریک شود. در یک لحظه نادر از صداقت مطلق (اگر بخوانید جایگزین دیگری در مورد این می تواند باشد که نورا هرگز از بین نرفته است و همه اینها را مرتب می کند ، اما من نمی توانم خودم را باور کنم که خوانده شده در فینال اکنون هر چند معتبر باشد بعضی از افراد) ، نورا به کوین می گوید که دیدن خانواده ، بچه هایش چه حسی به او دست می دهد و چرا که وقتی برگشت نتوانست دوباره با کوین ارتباط برقرار کند. این صراحت ، این صراحت در مورد احساساتش ، برای نورا سخت است. او این سریال را ناامید کرده است که هیچ کس هرگز نمی تواند درد او را درک کند ، در حالی که مخفی کردن تمام خانواده اش چه درد بزرگی را پنهان می کند. او چنان سخت جنگید که سخت گیر باشد ، بی روح به نظر برسد ، به طوری که همه روابطش رنج می برد. این از بسیاری جهات در مورد کوین نیز صدق می کند ، اما این فینال دیگر مربوط به کوین نیست. این کتاب نورا است.
با گره زدن این پاسخ به 'سوال بزرگ' در نتیجه موضوعی مجموعه ، مانده ها به یک پایان کاملاً رضایت بخش و کلیسایی می رسد. این یک سواری عجیب و غریب بوده است - نمایشی که تقریباً مجازات کننده است و تقریباً به یک سری انسانی تر تبدیل می شود ، و سپس عناصر ژانر رنگ آمیزی شده با خطر باورنکردنی دو برابر می شود. کل این مجموعه یک پیاده روی با طناب بود ، در بعضی از نقاط تقریباً اوج گرفت ، اما پسر بچه فرود آن را چسباند. آیا همه چیزها در یک کمان زیبا و شسته و رفته پیچیده شده بودند؟ البته که نه. اما س questionsالاتی که نیاز به پاسخ دادن داشتند - سالات مربوط به احساسات ، شخصیت و مضمون - به طور کاملاً راضی کننده ، کاملاً احساسی و کاملاً احساسی پاسخ داده شدند (اینگونه نیست مانده ها اگر به یک گودال اشک تبدیل نشوید)
چیزی که بیشتر از آن از دست خواهم داد مانده ها آیا این افراد هر چند شکسته بودند نورا ، کوین ، مت ، لوری ، اریکا ، حتی پتی - اینها شخصیت های بسیار بهم ریخته ای هستند که در جهانی نابسامان زندگی می کنند. اما این زندگی است ، اینطور نیست؟ سخت است. دردناک است در بعضی مواقع احساس تسلیم می کنیم. اما ما نمی توانیم ، نمی توانیم ما همدیگر را داریم. ما هنوز اینجا هستیم

تصویر از طریق HBO