بیایید درباره پنی وایز صحبت کنیم: استیفن کینگ دقیقاً 'IT' چیست؟

چه فیلمی را ببینید؟
 
خوب ، به همان اندازه که چیزی شبیه به آن قابل توضیح است ...

آگاه باشید وجود دارد تباه کننده برای فصل دوم (2019) ، آی تی (2017) ، مینی سریال 1990 و رمان استیون کینگ.

همه ما می دانیم که پنی وایز وحشتناک است. خواه در بزرگ شوید استفان کینگ رمان ، تیم کاری عملکرد شاخص در مینی سریال 1990 ، یا فقط از طریق دلقک رقصنده ملاقات کرد بیل اسکارسگارد عملکرد منحصر به فرد اما به همان اندازه وحشتناک در اندی موشیتی اقتباس فیلم از دو قسمت ، سازگار با این است که موجودی که به آن مشهور است جلوه ای خدای ناپذیر از ترسهای اولیه ماست. و یک دلقک وحشتناک. اما این دقیقن چیه؟ خوب ، پاسخ دادن به آن آسان نیست ، اما بیایید امتحان کنیم.

هم در کتاب و هم در فیلم ها ، این موجودی بیگانه باستانی است ، قدیمی تر از تمدن و در رمان کینگ ، قدیمی تر از جهان ما است. این غذا از گوشت انسانها صرفاً به این دلیل جشن می گیرد که ترس ما به راحتی آشکار می شود و باعث می شود طعم بهتری داشته باشیم. طبق این ، وقتی انسان ترسید ، 'تمام مواد شیمیایی ترس بدن را فرا گرفت و گوشت را نمکی کرد'. به همین دلیل است که او ترجیح می دهد کودکان را جشن بگیرد - ترس آنها در مقایسه با ترس پیچیده و آسیب شناختی بزرگسالان ، ساده ، خالص و قدرتمند است. اصولاً بچه ها خوشمزه هستند. این گرسنگی برای خوشمزه ، خوشمزه و ترس زیبا ، تنها دلیل اصلی آن است که هر 27 سال یک بار به دری ، ماین برمی گردد تا قبل از عقب نشینی در چرخه جدید خواب ، به آزار و شکنجه مردم شهر بپردازد.

تصویر از طریق Warner Bros. / New Line Cinema

شکل فیزیکی آن در جهان ما به عنوان نمایشی تغییر شکل دهنده از بدترین کابوس های شما زندگی می کند ، اما در رمان های کینگ همه چیز عجیب و غریب تر می شود ، شکل واقعی آن یک خدای مبهم لاوکرفتی است که در اصطلاح ماکروور زندگی می کند - نامی و نیروی بدخواهی غیر قابل شناختی که خود را ابدی می داند.دشمن فانی این یک لاک پشت بزرگ است ، یکی از ساکنان Macroverse است که طبق گفته آن ، در اثر سوi هاضمه ، به طور تصادفی جهان ما را آروغ زد. این لاک پشت را فرومایه می داند ، اما تنها موجود موجود در نزدیکی وضعیت آن است. اعتقاد بر این است که لاک پشت Maturin است ، همان خدای خیرخواهانه ای است که به شدت در مجموعه 'برج تاریک' کینگ نقش دارد. بعد از اینکه گروه Losers Club با هم متحد شدند و توانستند برای اولین بار در موجودیت خود صدمه بزنند ، چرخه قابل پیش بینی ایمنی را به دور بیندازند. این همیشه شناخته شده است ، برای اولین بار می ترسد دیگری حتی بیشتر وجود داشته باشد.

فراتر از شکل فیزیکی آن ، همان چیزی است که آن را مهتابها می نامد ، دریایی از نورهای نارنجی مخرب که اکثر انسانها را از دید مجنون می کند. در این کتاب ها ، بیل تقریباً نور پس زمینه را مرور می کند و زنده می ماند ، اما تنها کسی که به طور کامل نور مهتاب را دیده و بهبود یافته همسرش آودرا است. در فیلم ، این بورلی است که وقتی پنی وایز فک خود را باز می کند و نگاهی به شکل واقعی او می اندازد ، چراغ های روشن را می بیند. ما همچنین هنگامی که چشم پنی وایز در سراسر فیلم به رنگ نارنجی درخشان می شود ، اشارات نامحسوس را نشان می دهیم ، ابتدا هنگامی که مایک را وحشت زده می کند و پس از نبرد خیابانی نیبولت ، بار دیگر هنگام عقب نشینی در Well House.

وقتی چراغهای روشن به بورلی نشان داده می شود ، او فوراً کاتاتونیک و چشم مرده می شود و در مخزن پنی وایز شناور می شود تا اینکه بن او را با یک بوسه واقعی کلاسیک احیا می کند ، اما پس از این کار ، او به سرعت بهبود می یابد. در فیلم ها ، به نظر می رسد که نگاه اجمالی به مهلک ها همان اثر مخرب را ندارد که در رمان دارد ، اما عوارض جانبی جالب توجهی داشت. در بخش دوم IT ، ما می فهمیم که بورلی با آن برخورد تغییر کرده است ، حتی وقتی که آن را به خاطر نمی آورد. او قبلاً می دانست که استن چگونه فوت کرده است ، و جمله همسرش را از طریق تلفن تمام کرده است و همانطور که بعداً توضیح می دهد ، او از زمان ترک دري هر روز شاهد مرگ همه آنها در خواب بوده است. به نظر می رسد اینها تصوراتی از سرنوشت هستند که اگر نتوانند در برابر آن بجنگند در انتظار آنها هستند.

ریچی همچنین انفجار کاملی از Deadlights را به دست می آورد فصل دوم ، بلافاصله در مسیر خود متوقف شد ، او شروع به شنا کردن آرواره شل در هوا می کند. با این وجود ، هنگامی که ارتباط قطع شد ، ریچی نیز سریعاً بهبود می یابد ، برخلاف آودرا در رمان ، که وضعیت کاتاتونیک آن مدتها پس از بازگشت او و بیل به خانه پس از نبرد با آن ادامه دارد. از نظر ریچی بعید است که با دیدن مهلکه مانند بورلی رخ دهد ، عواقب طولانی مدت وجود خواهد داشت زیرا به نظر می رسد که تأثیر آن در پایان فصل دوم ، اجازه می دهد تا بازندگان این بار همدیگر را به یاد بیاورند.

تصویر از طریق New Line Cinema ، برادران وارنر.

همانطور که احتمالاً از یک موجود آسمانی انتظار دارید ، قدرت آن محدود به تجسم بدترین کابوس شما نیست که با چراغ های فضایی خود مردم را مجنون می کند ، اما بیشتر به دلیل توانایی تغییر شکل شناخته شده است. Pennywise تنها یکی از اشکال آن است. در فیلم ، ما همچنین می بینیم این تبدیل به یک مومیایی می شود ، پدر بورلی ، پدر و مادر سوخته مایک ، خانم نقاشی وحشتناک ، یک پسر سر بریده ، جذامی و جورجی ، و در کتاب ، او اشکال بیشتری دارد ، معروف ترین ، کلاسیک هیولاهای جهانی

اما همچنین می تواند به همان اندازه تماشای باشکوه و عجیب و غریب ظاهر شود. در کتاب ها ، او به مایک به عنوان یک پرنده غول پیکر حمله می کند ، و از بین بقایای کارخانه آهن آهنی می رود. اشکال دیگر شامل انبوه پیراناها ، زالوهای بالدار و البته یک عنکبوت غول پیکر است که تخم های خود را در فاضلاب های دری تخمگذاری می کند. Muschiettie آن جنبه عجیب و غریب از تجلی آن را در آغوش گرفت فصل دوم ، جایی که ما مجسمه 30 فوت پاول بنیان زنده ، موجودات کابوس را که از کوکی های ثروت در جید شرقی بیرون می ریزند ، می بینیم و اشکال هیولایی که در توالی منشأ توهم آمیز تحریک می شوند ، دیده ایم.

همچنین می تواند افراد را به اقدام خشونت آمیز ، یا گاهی اوقات ، بی عملی که باعث ادامه خشونت می شود ، دستکاری کند. ما این را در فیلم می بینیم وقتی هنری بوور پدرش را می کشد و قصد دارد لوزرها را بکشد ، وقتی ماشین در طی عذاب هنری از کنار آن رد می شود و بن را درمانده می کند ، و این مسیری مانند فسادی سرطانی در تاریخ شهر گسترش یافته است. در این کتاب ، کارهای شیطانی پنی وایس در تاریخ ، فلاش بک و دانش منتشره به مایک از پدربزرگش بسیار نگاشته شده است.

در فیلم اول ، ما از طریق بن ، که نقش مایک را به عنوان شخص ساکن تاریخ ساکن بازی می کند ، نگاه اجمالی به نفوذ گسترده آن داریم. بن تاریخچه تاریک دری را توضیح می دهد و به ما می گوید که مردم با شش برابر میانگین کشوری در شهر خود می میرند یا ناپدید می شوند ... و این فقط بزرگترهایی است که بچه ها از این هم بدتر هستند. 'راه ، راه بدتر.' اول ، ما در مورد کارخانه آهن آهنی یاد گرفتیم که در سال 1908 منفجر شد و باعث کشته شدن 102 نفر ، از جمله 88 کودک که در شکار تخم مرغ عید پاک شرکت می کردند ، شد. ما همچنین در مورد نقطه سیاه ، یک کلوپ شبانه ایجاد شده توسط و برای سربازان سیاه پوست محلی که توسط یک گروه نفرت در سال 1962 (در سال 1930 در کتاب) به آتش کشیده شده است ، می شنویم.

بن همچنین داستان منشور مربوط به شهر دری را که به عنوان اردوگاه دام گیر بیور در قرن هجدهم شروع شد (طبق کتاب) منتقل می کند. هزاران سال قبل از آن به زمین سقوط کرد ، اما فقط هنگام ورود شهرک نشینان در شروع به تغذیه کرد. همه 91 شهرک نشین ، لا لا روانوک ، بدون هیچ توضیحی ناپدید شدند. داستان هایی از نبرد با بومیان آمریکا وجود داشت ، اما هیچ نشانه ای از حمله وجود نداشت. تنها یک مسیر خونین باقی مانده بود که به خانه خوب (Well House) منتهی می شود. همانطور که بعداً یاد گرفتیم ، خانه خوب در خیابان 29 نیبولت ، جایی که در آن زندگی می کند ، واقع شده است.

تصویر از طریق برادران وارنر.

همچنین اشاره ای سریع به باند بردلی در سال 1935 وجود دارد و جزئیات بیشتری را می توان بر روی دیوار نقاشی دیواری خارج از قصابی (جایی که بازندگان به زخم های بن تمایل دارند) مشاهده کرد. باند بردلی گروهی بدنام از راهزنان بودند که پیش از آنکه مردم شهر علیه آنها تجمع کرده و در خیابانها آنها را به ضرب گلوله کشته باشند ، چندین صاحب مغازه دری را سرقت و کشتند. در رمان ، این داستان از طریق داروساز وحشتناک شماره 1 ، آقای Keene منتقل شده و کتاب پر شده است با موارد بسیار دیگری از اینکه چگونه این باعث خراب شدن تاریخ و شهر دری شده است ، از خوردن کودکان تا تحریک هرج و مرج شدید ، اثر انگشت در سراسر تاریخ تاریک شهر است.

که در فصل دوم ، مایک مردی باهوش ، تنها بازنده ای است که در دری ماند و حافظه خود را حفظ کرد ، و 27 سال گذشته را به کاوش در اسطوره های آن پرداخت. تحقیقات مایک او را به یک قبیله بومی آمریکایی سوق می دهد که در خارج از محدوده شهر دری زندگی می کنند - خارج از محدوده آن - و در آنجا ، او تصویری از رسیدن آن به زمین ، سقوط از آسمان و سقوط به زمین زمین در زمین دارد. که تبدیل به درری می شود. در آن چشم انداز ، ما همچنین آیین Chüd را مرور می کنیم ، که گفته می شود موجود را شکست می دهد. در این کتاب ، این یک فرایند کاملاً دیوانه وار است که شامل استعاره زدن زبان یکدیگر و جوک گفتن است تا زمانی که بازنده بخندد و همچنین بیل و ریچی را به ماکروورس می فرستد.

که در فصل دوم ، این مراسم شامل جمع آوری توتم ها از خاطرات فراموش شده دوران کودکی آنها است ، که پس از آن از بین می روند و قرار است در یک سبد جمع شود. اما این مراسم اینگونه نیست واقعاً کار کند ، و همانطور که پنی وایز نشان می دهد ، هرگز برای قبیله نیز کارساز نبود - او همه آنها را ذبح کرد. در نهایت ، با وحدت باور و نمایش قدرت از دست رفته شکست می خورد. فصل دوم به طور مداوم این مضمون را تقویت می کند که 'همه چیز باید از قوانین شکل زندگی خود پیروی کنند' (همچنین در اسطوره های کتاب ، جایی که شکل گرگ در معرض نقره است و غیره) نیز صادق است. به همین دلیل ادی می تواند آن را خفه کند و صدمه بزند در حالی که به شکل جذام است.

با این حساب ، بازندگان سعی می کنند SpiderCrabPennywse را به شکل فیزیکی کوچکتر وادار کنند ، اما وقتی این طرح شکست بخورد ، آنها متوجه می شوند که می توانند احساس کردن کوچک ، با طعنه زدن به نقاط ضعفش ، آن را از قدرت خود تخلیه می کند. وقتی پنی وایز تقریباً به اندازه یک کودک غول پیکر کوچک می شود ، مایک به سینه آن می رسد و قلب خود را بیرون می کشد ، که بازندگان در دستان آنها خرد می شوند.

فلش فصل 3 فلش سیاه

تصویر از طریق Warner Bros. / New Line Cinema

تصویر از طریق Warner Bros. / New Line Cinema

تصویر از طریق New Line ، برادران وارنر.